پدرام جونمپدرام جونم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
هم پیمانی من و باباهم پیمانی من و بابا، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

پدرام فینگیل

عزیزترینم تولدت مبارک

  روز قبل از تولدت رفتیم ارایشگاه تا موهای قشنگ تو   اصلاح کنی .بعدشم رفتیم عکاسی تا واسه دفترچه بیمه ات   عکس بندازی کلی اونجا باهات کلنجار رفتیم تا بخندی اخرشم نخندیدی     عزیزم روز تولدت مامان جون اینا اومدن مشهد رفتیم هتل   اونجا واست یه تولد ساده گرفتیم   اینم کادو مامان جون     اینم اسبت کادو خاله تکتم عزیز       اینجام تو راهیم با دایی و مامان جون اینا داریم برمیگردی...
25 اسفند 1394

دی ماه

اینجام هتل هستش اومدیم پیش بابا جون     اواسط دی ماه باباجون اومد مشهد وقتی دیدیش خیلی   خوشحال شدی کلی سوغاتی باباجون واست اورده بود   یه لحظه چشم ازش بر نمیداشتی که مبادا یهویی بره ...
23 اسفند 1394

اذر 94 بازگشت به مشهد...............

عزیز دلم شرمنده بعد از مدت طولانی میام وبلاگت.اخه دسترسی به کامپیوتر نداشتم     اذر ماه تصمیم گرفتیم بریم مشهد.این بار با هواپیما انقدر خوشت اومده بود   کلی ذوق داشتی.وقتی وارد هواپیما شدی مهماندارها همگی ازت خوششون اومده بود   یکیشون گفت به به اقای خلبان هم وارد شدن   تو کل پرواز هم واسه خودت تو هواپیما قدم میزدی و کسی هم بهت هیچی نمیگفت   کلی هم مهماندارها واست خوردنی اوردن و تحویلت میگرفتن   خلاصه به هر دو تامون کلی خوش گذشت   ...
15 اسفند 1394
1